Sunday, July 6, 2014





در حالی كه سيد محمد خاتمی مشغول رتق و فتق امور آقازادهء محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی دوران احمدی نژاد است،







سيد علي خامنه‌ای برای پذیرش توبه موسوی و کروبی چهار شرط مشخص كرد 


دبی - العربیه.نت فارسی: جواد کریمی قدوسی نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی ایران می‌گوید که آیت‌الله خامنه‌ای رهبر این کشور، چهار شرط برای «پذیرش توبه» «سران فتنه» مشخص کرده است.

اصولگرایان در ایران به اعتراض‌های پس از انتخابات سال ۲۰۰۹، «فتنه»‌و به میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد معترض به نتایج انتخابات، «سران فتنه» می‌گویند. اکنون حدود سه سال و نیم است که موسوی و کروبی، در حبس خانگی به سر می‌برند.

کریمی قدوسی در مصاحبه با سایت «صبح توس» گفته است شرط نخست آیت‌الله خامنه‌ای برای پذیرش «توبه فتنه‌گران»، مشخص کردن مرز توسط آن‌ها با دشمنان نظام است.

این نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی، شرط دوم را «پس گرفتن تهمت‌هایی» اعلام کرد که پس از انتخابات، به نظام زده شده است.

معترضان می‌گویند که در انتخابات ریاست سال ۲۰۰۹، تقلب گسترده و سازماندهی شده روی داده و محمود احمدی نژاد پیروز واقعی انتخابات نبود.

«جبران خسارت‌ها» و «آماده بودن برای مجارات به خاطر جرایم خود» دو شرط دیگری است که به گفته کریمی قدوسی، خواست آیت‌الله خامنه‌ای برای پذیرش توبه میرحسین موسوی و مهدی کروبی هستند.

پیش از این علی مطهری دیگر نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی ایران به نقل از آیت‌الله خامنه‌ای نقل کرده که گفته است، موسوی و کروبی مورد ملاطفت قرار گرفته‌اند وگرنه در صورت محاکمه، مجازاتشان سنگین‌تر بود.


منبع : سپیده دم 



Saturday, July 5, 2014





میراث فرهنگی کرمان در معرض نابودی کامل



آثار تاریخی شهرستان کرمان در معرض نابودی کامل قرار دارند. به گفته یک فعال میراث‌فرهنگی درحال‌حاضر نابسامانی اداره میراث فرهنگی کرمان به اوج خود رسیده است. برخی دستگاه‌های دولتی مجوز تخریب آثار تاریخی را هم صادر کرده‌اند.

همه عکس های گالری را در سايت دويچه وله ببینید: 




Friday, July 4, 2014




گذشتهٔ "زیبا کلام" با محمد بن عبدالله پیوند می‌خورد و حالِ او با "سید علی‌ خامنه‌ای"!




گفته بود: "من یک موی محمدبن عبدالله را به ۱۰۰ تا کوروش، داریوش، خشایار، تخت جمشید و ایران و گذشته آن نمی‌دهم."


بازخوانی مقاله جلال ایجادی ( استاد 
جامعه شناسی در دانشگاه فرانسه ) به بهانه انتشار تصاوير دیدار اخیر صادق زیبا کلام با رهبر جمهوری اسلامی


 
سوگند "زیبا کلام" به موی محمد بن عبدالله و سرسپردگی روشنفکری 

... در اخبار آمد که صادق زیبا کلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران اظهار داشت که "من یک موی محمدبن عبدالله را به ۱۰۰ تا کوروش، داریوش، خشایار، تخت جمشید و ایران و گذشته آن نمی‌دهم." بدنبال این گفته صدها نفراز کاربران واکنش نشان دادند و به انتقاد از صادق زیباکلام برآمدند. در واکنش به انتقادها صادق زیباکلام در صفحه فیس بوک خود در نامه ای چنین نوشت: "گذشته من با محمد بن عبدالله (ص) پیوند می‌خورد. به‌عنوان کلام آخر، من بغض و کینه نسبت به اسلام و اعراب را می‌توانم بفهمم؛ اما این اشتباه تاریخی را یک‌بار دیگر هم بسیاری از روشنفکران یا منورالفکرهای ما در عصر مشروطه مرتکب شدند و همه مصیبت‌ها، کاستی‌ها و عقب‌ماندگی‌های ایران قرن نوزدهم را بر سر اسلام و حمله اعراب ریختند. برخی از آنان حتی تا بدان جا پیش رفتند که حمله اعراب به ایران را نه‌تنها باعث از بین رفتن فرهنگ و تمدن پیشرفته و پرشکوه ایران قبل از اسلام دانستند بلکه مدعی شدند که آمدن اعراب بادیه‌نشین به ایران متمدن باعث شد تا اخلاقیات و هنجارهای نیک ما ایرانیان از بین رفته و ما ایرانیان بجای راست‌گویی، راست پنداری و درست‌کرداری، دروغ‌گویی، دورویی، ریا و تزویر را پیشه کنیم. شرح نادرست بودن این آراء و تمایلات عمیق نژادپرستانه که در پس این تفکرات نهفته است در «ما چگونه، ما شدیم» آمده است. واقعیت تلخ آن است که بسیاری از ایرانی‌ها از اعراب متنفرند و متقابلاً خیلی از اعراب هم چشم دیدن ما را ندارند. اینکه مردم عادی همچون طرفداران دو تیم فوتبال از یکدیگر منزجر باشند البته که تأسف‌آور است؛ اما آنچه که فاجعه است آن است که اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده یک جامعه نتوانند در ورای حجاب‌های تنگ و تاریک و تعصبات نژادپرستانه به یکدیگر بنگرند. آنچه تأسف‌آور است آن است که بسیاری از نخبگان فکری عرب و ایرانی در قرن بیست و یکم بجای اندیشیدن به پیشرفت و ترقی همه فکر و ذکرشان آن شده که ۱۴۰۰ سال پیش چه اتفاقی افتاد و کدام طرف شکست خورد و کدام طرف پیروز شد. کدام طرف متمدن بود و کدام طرف بادیه‌نشین و سوسمارخور. به‌هرحال عقب‌ماندگی شاخ و دم ندارد و فقط منحصر به تولید اتومبیل پیکان نیست. اروپایی‌ها موفق شده‌اند قرن‌ها عداوت و دشمنی، جنگ‌های مذهبی، قومی، نژادی، زبانی، ملیتی و غیره را پشت سر بگذارند و در قالب یک کل بزرگی بنام «اتحادیه اروپا» دارند منظما سیم‌های خاردار بین کشورهایشان را جمع می‌کنند و حصارها و مرزهای جغرافیایی‌شان را بازتر و بازتر می‌کنند و ما هم در مقابل درگیر اینکه بعد از نامیدن اتوبان تهران- قم بنام غرورآفرین خلیج‌فارس کدام شاهراه اصلی دیگرمان را خلیج‌فارس نام‌گذاری کنیم تا سیلی دیگری به گونه اعراب مزدور بنوازیم. اروپایی‌ها به دنبال عملی ساختن رویایی هستند که از منتهی‌الیه شمال تا منتهی‌الیه جنوب، از منتهی‌الیه شرق تا منتهی‌الیه غرب اروپا را بدون پاسپورت، ویزا و مجوز عبور و مرور بتوان همچون یک کشور واحد درنوردید و ما هم به دنبال آن هستیم که نشان دهیم ۱۴۰۰ سال پیش ما ازنظر تمدنی بر اعراب چیره شدیم و وحشی‌های بیابان‌گرد سوسمارخور را شکست دادیم." (صادق زیباکلام ۱۷ فروردین ۱۳۹۳).

در ارزیابی از دیدگاه این استاد دانشگاه اصلاح طلب چند نکته زیر دارای اهمیت است:



 یکم، نقد گذشته برای بهتر فهمیدن امروز لازم است، هرچند که باید هوشیار بود تا در گذشته نمانیم. انتقاد برای فهم اثرات منفی و مخرب اسلام، برای شعور امروز جامعه، درک خرافات گسترده اجتماع، تحلیل ضعف خردگرائی در جامعه و درک از قدرت سیاسی امروز کاملن لازم است. پیشرفت جوامع و پیشرفت افکار فلسفی و هنری و اجتماعی به انتقاد جامعه شناسانه و فلسفی و تاریخی نیازمند است. جامعه بدون نقد مرده است و در آن ترقی و روحیه آزادگی ناممکن است. نقد اسلام حق ماست. نقد اسلام در خدمت سلامت جامعه است. جامعه ما با گندیدگی گسترده مواجه است و اسلام و شیعه سهم بزرگی در ایجاد گندیدگی داشته اند. حال کسانی که این گفته را نمی پسندند، به ارعاب و مغلطه دست میزنند. آقای زیبا کلام از "اشتباه تاریخی" حرف میزند و در پی آنست تا انتقاد علیه اسلام را متوقف نماید. قصد ایشان نجات اسلام است. درواقع تمام روحیاتی که با اسلام آبیاری شده مخالف دمکراسی و آزاد اندیشی هستند. اصلاح طلبان هم دمکراسی را برای مسلمانان خودی میخواهند و هیچگاه از اعمال استبداد نسبت به دیگراندیشان غیر شیعه ناراحت نمیشوند.
 

دوم، بدون شک افرادی که از زاویه نژاد پرستانه به اعراب برخورد کنند، از نظر من هم نابجا و اشتباه بزرگی است. شوینیسم و نژاد پرستی طاعون جامعه بشری است و جز جنگ و نفرت نتیجه دیگری ندارند. ولی روشن است که انتقاد از یک ایدئولوژی و دین نژاد پرستی نیست. من میپذیرم که در نوشته های برخی نویسندگان ایرانی در نقد اسلام جنبه شوینیستی وجود داشته است، ولی خط اصلی مخالفان اسلام بیانگر آزادگی روح آنها و مخالفت با خدعه گری آخوندی مذهبی و نقد دین خوئی فلج کننده است. انتقاد به اسلام و قرآن، نژاد پرستی نیست، بلکه پالایش ذهن ماست. انتقاد به قرآنی که دربرگیرنده صدها آیه خشونت بار است، قرآنی که مقام زن را به نیمه تبدیل میکند، قرآنی که آزادی انسان و حقوق بشر برایش ارزشی ندارد، نژاد پرستی نیست. انتقاد به پیامبری که لذتهای جنسی در نزد ۱۴ زن رسمی و دهها کنیز و اعمال قدرت سیاسی و برخورد خشن علیه دیگران معنای اصلی زندگی اش است، بیانگر نژاد پرستی نیست. منشور کوروش را در مقابل آیات الهی زیر ملاحظه بفرمایید:۱-وقاتلوا حتی لاتکون "فتنه" ۲-وقاتلوالمشرکین کافه ٣-و قاتلوالمشرکین حیث وجدتموهم ۴-قاتلوالذین یلونکم من الکفار ولیجدوا فیکم غلظه ۵-وقاتلواهم حتی یومنوا. این دین خشونتبار به ملت ما ظلم کرد. آیا در عصر کنونی، وابستگی برای ما ایرانیان به این دین مداخله گر، جز عقب ماندگی ذهنی و دین خوئی نتیجه دیگری میتواند باشد؟ روشنفکران ایران حق دارند که انتقاد آشکار کنند و مقدساتی را که ضد ارزشهای انسانی میباشند را برملا سازند. اینکه برخی از ایرانیان تمایل نژادپرستانه نسبت به عربها دارند واقعیتی است، ولی این واقعیت منفی را نمیتوان با دروغ تاریخی و ستایش از تجاوزکار تصحیح نمود. حقیقت گوئی و گسترش فرهنگ و همکاری انسانی راه مقابله با تمایلات نژادی پرستانه است. در میان عربها گرایش نژادی و سرکوبگر علیه ایرانیان بسیار بوده است. در این زمینه رجوع شود به "تاریخ ایران بعد از اسلام" از دکتر زرین کوب تا بعنوان نمونه سرکوب اهالی ری با دستور علی، امام اول شیعیان مطالعه شود. حسین بن علی، امام سوم شیعیان، گفت:"ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت." ("سفینه البحار و مدینه الاحکام و الاثار" از حاج شیخ عباس قمی، برگ ۱۶۴). اسلام و امامان شیعه حافظ منافع عرب بودند و در برابر منافع ایرانیان قرار داشتند. 


سوم، گفتن اینکه "من یک موی محمدبن عبدالله را به ۱۰۰ تا کوروش، داریوش، خشایار، تخت جمشید و ایران و گذشته آن نمی‌دهم." به چه معناست؟ این لحن و طرز استدلال جز یک افت روحی و تعصب بار چیز دیگری نمی تواند باشد. افلاطون، هردوت، گزنفون، توماس جفرسون، برتراند راسل از شخصیتهای تاریخ ما سخن گفته و بآنها احترام میگذارند. روشن است که ما نباید سرمست افتخارات خود شویم ولی آنها را هم نباید فراموش کرد. آقای زیبا کلام با لجبازی اسلامیستی در پی نفی تاریخ میباشد. ایشان به رویزیونیسم تاریخی روی آورده است. علیرغم مکتب های فکری گوناگون در تاریخ نویسی، تاریخ، قابل مطالعه و تحلیل است و با برخورد احساسی و نفی گرایانه در تضاد است. منشور کوروش که امروز در محافل جهانی ارج گذاشته میشود، برای آقای زیبا کلام فاقد ارزش است. تخت جمشید بمثابه نموداری از معماری گذشته و سمبلی از نظام تاریخی پادشاهی در تاریخ ایران برای ذهن تنگ نظر ایشان بدون اهمیت است. ایشان در راه فداکردن خود برای اسلام عربی، تا آنجائی پیش میرود که ایران و گذشته آن را بی ارزش قلمداد نموده و وابستگی عاطفی و روحی خود را به دین عربی محمدی باوج میرساند. اگر ایران برای ایشان ارزشی ندارد چرا در دانشگاه ایران تدریس میکنند؟ آیا این شیفتگی روحی با تدریس در حوزه دینی قم یا در مراکز مذهبی مکه و قاره مناسب تر نیست؟ 


چهارم، ایشان میگویند "روشنفکران و منورالفکرهای" ما در عصر مشروطه به انحراف رفتند. کدام اشتباه؟ انتقاد علیه مذهب توسط آخوندزاده و میرزاآقاخان کرمانی اشتباه نبود بلکه همراه با جسارت و دلاوری افرادی بود که مغلوب خرافات حاکم و ایدئولوژی مسلط حکومت و توده نادان نشدند. مسئله اینستکه اینگونه انتقاد آشکار و جسورانه در تاریخ ایران کم بوده است. بعلاوه این اندیشمندان همه گرفتاری ها را برخلاف تحریف آقای زیبا کلام، فقط به حساب دین نگذاشتند، بلکه آنها در نوشته های خود مانند "مکتوبات" و "سه مکتوب" از استبداد حاکم و آخوند دغلکار و عقب ماندگی مردم نیز گفتند و برفقدان دانش متمایل به تمدن انگشت گذاشتند. این روشنفکران شهامت داشتند و آزاد فکر بودند تا بگویند که حمله عربان بدبختی آور بود و علما و آخوندهای شیعه نیرنگ باز و فاسد میباشند. در جامعه ای که اغلب برای نجات اسلام تجاوزگر و افسانه سازی شیعه سینه چاک میدادند، این آزاد اندیشان گفتند که اسلام عربی است و بدرد همان شبه جزیره آغازین میخورد و شیعه جز تزویر چیز دیگری نیست. 


پنجم، اینکه عربستان دوران پیدایش دین محمد از نظر اجتماعی و ساختار قدرت نسبت به ایران عقب مانده تر بود مورد تائید همه تاریخ نویسان غیر متعصب و واقع گرا میباشد. تحلیل تاریخ باعتبار تحقیقات و شواهد و باعتبار دیدگاهی عینی و علمی و بدون دخل و تصرف، ضدیت با هیچ قومی بحساب نمی آید. کتاب "دوقرن سکوت" دکتر زرین کوب و نیز نظریات هگل فیلسوف آلمانی در باره امپراتوری پارس از جمله نوشته هائی است که بر تفاوت میان دو جامعه و موقعیت تمدن ایران تاکید میورزند. بهرحال تمدن ایرانی نسبت به آنچه قوای عرب در زمان تجاور اسلامی نمایندگی میکردند، برجسته تر و باشکوه تر بود و معلوم نیست چرا آقای زیبا کلام از بیان این امر ناخشنود هست و آگاهانه در مسائل مغلطه میکند. مقابله با برتری طلبی نژادی نباید بمعنای کوچک کردن و نفی یک ملت باشد. ایشان برای حمایت ایدئولوژیک از قوم عرب و قبیله قریش، به ملت ایران و تاریخ او پشت میکند. اگر شاهان ساسانی و سران آیین زرتشتی فساد نمیکردند و دگراندیشان را سرکوب نمی کردند و برای بقای حکومتشان به اختلاف طبقاتی عمیق دامن نمیزدند، سپاهیان و مردم ایران در مقابل اعراب و اسلام بهتر مقاومت میکردند. کاهنان زرتشتی به جای تعدیل فشار آیین شان، به سرکوب دگراندیشان پرداختند و وضع را بغرنج تر نمودند و مانی ها و مزدکیان و بابک خرمدینیها را با وحشیانه ترین حالت سرکوب کردند و همه این عوامل به شکنندگی داخلی منجر گشت. علیرغم این عوامل درونی شکست، بر واقعیت تجاوز و چپاول لشگر عرب نمیتوان چشم پوشید. عربها حمله کردند تا ثروتها را بربایند و تجاوز کنند. انگیزه قوای اسلام محمدی غارت و تسلط بود و یک فرد واقعگرا و میهن دوست نمیتواند این تعرض دشمنانه را بپذیرد. ما میدانیم هیچ جامعه ای دوست ندارد اساطیر و نیاکانش را نستاند، هرچند در هر تاریخی خوب و بد در کنارهم ایستاده اند. آگاهی به ناتوانی های تاریخی، مخالف مهرورزی نیست. هرچند ما باید با تواضع باشیم و بیاموزیم و از تجربه ها درس بگیریم، ولی تواضع بمعنای خودفراموشی نیست، بمعنای پذیرفتن اسارت روحی نیست. اسلام اسارت و تسلیم ما را میخواهد و آخوندیسم هویت ایرانی ما را میخواهد برباد دهد.
 

ششم، بله ما باید به آینده بنگریم، ما باید در خاورمیانه به همکاری منطقه ای در زمینه علمی و تکنولوژیکی و زیست محیطی و اقتصادی و فرهنگی بپردازیم. ولی این همکاری ها با مبارزه علیه تروریسم اسلامی و فناتیسم و استبداد از یکسو و از سوی دیگر پیکار برای دمکراسی و ساختار دولتی لائیک و صلح طلبی، پیوند میخورد. در منطقه بلحاظ مداخله نیروهای هژمونی طلب خارجی و نیز تمامی مرتجعین اسلامی منطقه، امکان ها و فرصت های بیشماری از دست رفته است. عربهای مرتجع و اسلامگرایان حاکم بر ایران نابودکننده منابع و فرصت ها بوده اند. پروژه همکاری اروپا که آقای زیبا کلام از آن یاد میکنند، برپایه خواست صلح طلبی و پیشرفت حقوق بشر و دمکراسی بجلو میرود، اروپائیان دیگر نمی خواهند طرفدار جنگ باشند و رفاه و آسایش مردم مورد توجه آنهاست، اروپائیان نمی خواهند با پرچم دین کار کنند، آنها به فرهنگ دمکراتیک و لائیک و شعور غیر مذهبی مردم تاکید میورزند. بطور مسلم اروپا و دولتهای آن دارای اهداف اقتصادی و خواهان تقویت قدرت رقابتی هستند زیرا در دنیای مسابقه اقتصادی قرار دارند و بطور مسلم نیروهای دمکرات و ضد فساد و مردم هوشیار به نارسائی ها آگاهند و آنها نباید قدرت اغواگری و فریبنده مراکز قدرت را فراموش کنند. با توجه به آنچه بیان شد حکومت ایران و دولتهای منطقه از این منطق بدور هستند و بعلاوه زمینه فرهنگی و اجتماعی در کشورهای منطقه نیز بسیار عقب مانده و با سنتهای کهنه دینی درگیر است. این عقب ماندگی ناشی از عوامل گوناگون است و بویژه عاملی چون حاکمیت اسلام، ایدئولوژی دینی و بینش تمامی شخصیتها و احزابی که از اسلام تغذیه میکنند. بنابراین برای راهگشائی همکاریها باید اسلام را بدرون زندگی خصوصی سوق داد، زیرا جنگ مدام مذهبی شیعه و سنی و وجود حکومتهای دینی، نابودکننده هر تلاش جدی است. 


هفتم، چرا افرادی مانند آقای زیبا کلام در پی تخطئه این انتقاد از اسلام هستند؟ چه گلی پیامبر عرب بر سر تاریخ و هویت و زبان و ارزشهای فرهنگی و روشنفکری ما زده است؟ این همه امامزاده پرستی و آخوندگرائی و ستمگری دینی و خرافات فلج کننده که جامعه درگیر آنست ناشی از این ایدئولوژی مذهبی است که حاکمان را در منافع خود حمایت میکند. حال چرا روشنفکرانی مانند آقای زیباکلام خود را فدای تارموی محمد میکنند، مدافع اسلام اند و برای ادامه حیات آن همراه با قدرت حاکم به سرکوب ذهنی و ایدئولوژیک دیگران می پردازند؟ واقعیتی است که بخش مهمی از روشنفکران و قلم بدستان ایران دین خو هستند و خواسته یا ناخواسته برای ادامه یک ایدئولوژی دینی تحت عنوان "احترام به اعتقاد توده" بمبارزه علیه خردگرائی فلسفی و آزادمنشی در اجتماع دست زده وعلیه رهائی روان آدمی تلاش میکنند. عوامل سیاهی جامعه متعدد هستند و تحلیل جامعه دشوار و پیچیده میباشد. این مشکل برای شناخت انسانها هم صادق است. آنها پیچیدگی های بسیار دارند و رازهای پنهانی بیشماری را در خود نگاهداری میکنند. چگونه ذهنیت انسان روشنفکر عمل میکند؟ چگونه شیفته دین غیر خودی میگردد یا بطور کلی در برابر پدیده دین چگونه دستخوش از خودباختگی میگردد؟ روانشناسی روشنفکر ایرانی چیست؟ سست فکری و عدم شجاعت و نیز تاریخ ژرف دین خوئی این افراد چه نقشی در شخصیت امروزی آنان دارد؟ روشنفکران دنیای عرب بشدت دین خو و اسلام سرشت هستند و نمی توانند بدون اسلام نفس بکشند، زیرا اسلام تنها مرجع اصلی تاریخی هستی شناسانه آنهاست. روان ما کاملن مانند روان آنان عمل نمیکند. از آنجا که با عربها تاریخ مشترکی نداریم، روشنفکران ایرانی که این مرز را میشکنند و خود را رها میسازند بمراتب بسیار فراوانند. ولی بهرحال بخش مهمی از جامعه روشنفکری ایران ترس دارد و در بند پنهان و آشکار دین یا اسطورهای دینی میباشد. نخبگان چپ و دمکرات و جمهوریخواه و ملی گرا واصلاح طلب بیشماری هستند که فرصت طلب و محافظه کار و کمک رسان قدرت مذهب در جامعه هستند. بسیاری از روشنفکران ایران در نوعی سرسپردگی ذهنی نسبت به مذهب اسلام قرار گرفته اند و در این زمینه فاقد جسارت انتقادی بوده و از شعور فرهنگی آزادمنشانه برخوردار نیستند.




Sepidedam


Thursday, July 3, 2014




سازمان ملل خواستار گنجاندن مسئله حقوق بشر در مذاکرات اتمی ایران شد

مقام ارشد حقوق بشر سازمان ملل: «تعداد زیاد اعدام‌ها در نتیجه دادگاه‌هایی که احساس می‌کنیم عادلانه نیستند یا دادگاه‌های مبتنی بر اتهام‌های بی‌پایه و اساس باعث نگرانی فراوان‌اند.» 

ناوی پیلای پیش از رأی گیری در مورد قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل درباره لغو مجازات اعدام در سراسر جهان نسبت به افزايش آمار اعدام ابراز نگراني كرده بود و گفت: در میان اعدام‌شدگان در ایران محکومانی وجود داشته‌اند که در زمان ارتکاب جرم کودک بوده‌اند!

۱۳۹۳/۰۴/۱۲

در حالی که ایران در وین در حال مذاکره اتمی است، مقام ارشد حقوق بشر سازمان ملل روز پنج‌شنبه، ۱۲ تیرماه، از طرفین مذاکرات اتمی خواست که به مسائل نگران‌کننده حقوق بشری ایران هم بپردازند. 

این خواسته‌ای است که از زمان سرعت گرفتن مذاکرات اتمی با جمهوری اسلامی بارها توسط سازمان‌ها و گروه‌های مدافع حقوق بشر در سراسر دنیا تکرار شده است. 

در همین زمینه روز پنج‌شنبه کمیسر حقوق بشر سازمان ملل نیز رسما پا به میدان گذاشت و از جمهوری اسلامی و کشورهای ۵+۱ خواست تا مسائل حقوق بشری را نیز در چارچوب مسائل اتمی ایران بگنجانند. 

ناوی پیلای، کمیسر سازمان ملل، به طرفین مذاکره اتمی توصیه کرد که «هر گفت‌وگویی با ایران مسئله حقوق بشر را نیز شامل شود». 

خانم ناوی پیلای، عالی‌ترین مقام حقوق بشری سازمان ملل، همچنین تاکید کرد که مسئله‌ای که به‌ویژه باعث نگرانی سازمان ملل است مسئله اعدام‌ها در ایران است که در سال‌های گذشته، به‌ویژه در دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، شدت گرفته بود. 

بنا بر آمار رسمی ارائه شده در سال ۲۰۱۳ ميلادی، ايران با ۳۶۹ اعدام و عراق با ۱۶۹ اعدام، پس از چين، بالا‌ترين ميزان اجرای مجازات اعدام در جهان را داشته‌اند. 

به گفته خانم پیلای، تا هفته گذشته بیش از ۲۵۰ نفر در یک سال گذشته قربانی اعدام شده‌اند. 

خانم پیلای که خود در شهر وین، محل مذاکرات اتمی ایران و گروه پنج به علاوه یک، به سر می‌برد در حاشیه کنفرانسی در این شهر اعلام کرد که یکی از مسائل بسیار نگران‌کننده دادگاه‌هایی است که «احساس می‌کنیم عادلانه نیستند». 

او گفت: «تعداد زیاد اعدام‌ها در نتیجه دادگاه‌هایی که احساس می‌کنیم عادلانه نیستند یا دادگاه‌های مبتنی بر اتهام‌های بی‌پایه و اساس باعث نگرانی فراوان‌اند.» 

این دور از گفت‌وگوهای ایران و قدرت‌های جهانی که از آن به عنوان «وین ۶» یاد می‌شود از آن رو بسیار مهم است که طرف‌های مذاکره باید توافق موقت سوم آذرماه پارسال در ژنو را تا پیش از پایان مهلت شش‌ ماهه‌ای که روز بیستم ژوئیه، ۳۰ تیرماه، به پایان می‌رسد به توافقی جامع و نهایی تبدیل کنند.


منبع : سپیده دم




Wednesday, July 2, 2014




 انتخاب آن دنیای دیگر را به خودم واگذار کنید و دست از سر کچلم بردارید!! این خیلی تقاضای زیادی است؟

 

آقا به شما چه!؟ من میخواهم روزه نگیرم، نماز نخوانم و با میل و رغبت بروم جهنم و درآنجا با تمام هنرمندان ونویسندگان و شاعران، زیبا رویان و خلاصه تمام آدمهایی که دوستشان دارم و باهم هم سلیقه هستیم، همدم و محشور شوم. نمی خواهم بروم بهشت و بازهم با این آخوندها روبرو بشوم. اینها بهشت مرا دراینجا به خاطر "بهشت موعود" خودشون جهنم کرده اند، به عبارت دیگر نقد مرا به هوای یک نسیه به این روز انداخته اند، حال من چرا خودم دستی دستی این جهان را تبدیل به جهنم کنم و دراین گرمای کشنده سی روز تمام، هر روز دوازده ساعت خودم را ازهرچه هست محروم کنم که چه بشود؟ که باز بروم به قول شما بهشت و باآخوند سروکله بزنم. دین زوری که نداریم. مگر در قرآن نیامده "الاکراه فی الدین" یعنی حتی اینها قرآن را هم قبول ندارند؟ 
آقا نخواستیم، جناب سروان جناب سرهنگ ولم کن بگذار خودم، راه خودم را انتخاب کنم. راه انتخاب را دراین دنیا که بسته اند، نه لباس مورد علاقه‌ام را میتوانم بپوشم ونه نوشیدنی و خوردنی مورد علاقه‌ام را میتوانم بخورم، نه فیلم دلخواه و تلویزیون دلخواهم را میتوانم تماشا کنم. دیگر انتخاب آن دنیای دیگر را به خودم واگذار کنید و دست از سر کچلم بردارید!! این خیلی تقاضای زیادی است؟

عبيد سنخوزانی
برگرفته از صفحه يادبود ستار بهشتی در فيسبوك

يكی از كاربران فيسبوك مينويسد: " چه حرکت مسخره ایه! انگار کسی که روزه میگیره مجبوره و اینا میخوان وسوسه نشه!!!هر کسی عقیده ای داره و بنا به عقایدش روزه میگیره و اگه نمیتونه تحمل کنه اصلا نگیره. خون مردم و کردن توی شیشه رذالت تا چه حد میتونه باشه؟ حالم از این دولت تزویر و ریا بهم میخوره. به مردم دروغگویی 
و پنهان کاری رو بیشتر یاد میدن "

منبع: سپیده دم



Tuesday, July 1, 2014





درد و دل یک جوان ایرانی‌

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻋﺼﺮ ﻃﻌﻢ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﭼﺸﯿﺪﻡ !!!! ﺟﺮﻡ: ﻣﺼﺮﻑ ۱۰۰ ﺳﯽ ﺳﯽ ﺁﺏ ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺳﻮﺍﺭﯼ ... ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻋﺼﺮ ﻣﺜﻞ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺭﺯﺵ ﻣﺴﯿﺮ ... ﺭﻭ ﺭﮐﺎﺏ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﮐﻪ... ﭘﻠﯿﺲ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺯﺣﻤﺖ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﻄﺮﻑ ﺑﻠﻮﺍﺭ ﭘﺮﺕ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻓﺤﺶ ﻭ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻣﻦ ﺭﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ ... ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﺷﺪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﮐﺸﺘﻢ ﯾﺎ ﺩﺯﺩﯼ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪﻡ ... ﺑﻌﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺟﺮﻣﻢ ﻣﺼﺮﻑ ﺍﺏ ﺑﻮﺩﻩ!!! ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﻦ ﺯﺣﻤﺖ ﮐﺶ ﭘﻠﯿﺲ ﺍﮔﺎﻫﯽ ﮔﻮﺵ ﺯﺩ ﮐﺮﺩﻡ. ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺯﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﻧﻬﺎ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ... ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻠﺴﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺎﻡ ﮐﺮﺩﻧﺪ ..... ﺧﻼﺻﻪ ﺑﺎ ﻗﯿﺪ ﻭﺛﯿﻘﻪ ﻭ ﺗﻌﻬﺪ ﮐﺘﺒﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻡ.... ﻭﻟﯽ ... ﻭﻟﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺑﯿﺰﺍﺭ ﺷﺪﻡ ....

منبع : سپیده دم 

عكس آرشيوﯽ





یک عذرخواهی به این سیاستمدار شجاع و ژرفانگر بدهکاریم - مسعود نقره کار


برای عذرخواهی از روشنفکرسیاسی و سیاستمدارِ نخبه و تیزبینی که جهل ویرانگر و جنون و جنایت پیشگیِ آیت الله خمینی و "دیکتاتوری نعلین" را پیش بینی و فریاد کرد، هنوز دیر نشده است. اعلام عذرخواهی و پوزش به خاطر خطائی که مرتکب شدیم هوشیاری نسل جوان میهنمان افزون خواهد کرد، نسلی که به آن مدیونیم ...
... دی ماه سال ۱٣۵۷ به عنوان افسرِپزشک وظیفه پایگاه شکاری بندرعباس در درمانگاه این پایگاه طبابت می کردم. به قول دوست گرانمایه ام، که سرگرد خلبان بود و حکومت اسلامی تیرباران اش کرد، " فانتوم شوری" بودم که اگررخصت می یافتم پادگان را زیر و رو وبدل به پایگاه چریک های فدائی خلق می کردم. همان دی ماه این دوست، درباره برنامه های نخست وزیر، شاپوربختیار برایم گفت. او جانانه و بی کم ترین تردید براین باور بود که بختیار کشوررا به سوی آزادی و ترقی و عدالت و استقلال خواهد برد. ومی خواست من نیزاز بختیارحمایت کنم، من اما پوزخندی متفرعنانه به این جان شرزه ای که برسر وفاداری هوشمندانه‌اش به برنامه های بختیار جان داد، تحویل دادم. این پوزخند زمانی پاسخ آن عزیز شد که من نه سخنان بختیاررا گوش کرده بودم و نه می دانستم برنامه‌اش برای کشورداری چیست، ونه به دقت در باره نظرات و کارهای اش خوانده بودم، با این حال به دلیل آلودگی به گرایشی احساسی و انگاره ی فکری و سیاسی جزم گرایانه و یک جانبه نگرانه، شک نداشتم که " بختیار، نوکر بی اختیار است"، نماینده سرمایه داران و زمینداران بزرگ است، عامل امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم امریکا و سگ های زنجیری‌اش است، و امریکا و سگ های زنجیری‌اش به او وظیفه داده اند با تلاش های مزورانه رژیم شاه و بساط دیکتاتوری اش را نجات بدهد و.... اباطیلی دیگرازاین دست. هنوز بعد ٣۶ سال نفهمیدم این حد ساده لوحی آنهم ازسوی مثلا" پزشک تحصیلکرده ای که دست به قلم و سردر کتاب داشت، درتهران سهامداریک کتابفروشی و انتشاراتی و پای ثابت بساط بحث ها ی سیاسی و ادبی با اهالی شناخته شده قلم و سیاست بود، و مشتی تجربیات ریز و درشت ِ سیاسی و فرهنگی دیگریدک می کشید را چگونه می توان باورکرد، و یا توضیح داد؟
متن کامل سخنرانی دکتر مسعود نقره کار بمناسبت یکصدمین سالگرد تولد دکتر شاپور بختیار در سایت اخبار روز:

منبع : سپیده دم

Sample Text

Powered by Blogger.

Video

Popular Posts

Our Facebook Page