روایتی تلخ از بازار کلیه در ایران
گزارشی از نشریه گاردین
اینجا اهواز است. فرقی ندارد در اینجا هم مانند هر شهر دیگری در ایران ، مساله، مسالهی زندگیست. یکی کلیه ندارد و متقاضی دریافت کلیه است و دیگری نیاز مالی دارد و فروشندهی کلیه!
"غفار" یک دریافت کننده کلیه است او الان در بیمارستان است تا عمل کلیهاش انجام شود. غفار میگوید: " من میخواستم معلم شوم. اما به خاطر بیماری مجبور شدم تحصیلاتم را ادامه ندهم. در این سالها فقط یک هدف در زندگی داشتم، اینکه یک اهداکننده پیدا کنم." او تاکنون با صدها نفر تماس گرفته و ۷۲ کاندیدای مناسب با گروه خونی یکسان پیدا کرده است، اما پزشکان تمام این موارد را به دلیل ناسازگاری بدن آنها یا وضعیت ضعیف جسمانی آنها رد کردند.
در گوشهای دیگر از بیمارستان در واحد زنان، " نارین" بستریست تا کلیهاش را بردارند و به غفار پیوند بزنند. در کنارش دو خانم دیگر هستند، " تندیس" و " چمن" . آنها زخم و بخیهی خود را به " نارین" نشان میدهند. تفاوت این دو با نارین در این است که اینها کلیه دریافت کردهاند و از درد و دیالیز رها شدهاند و به هدفشان که رسیدن به کلیه بوده رسیدهاند.
باز میگردیم به بخش مردان، غفار با ناامیدی میگوید: " سال گذشته موفق شدم که یک اهداکننده پیدا کنم. نام او اشکان بود. او تمام آزمایشها را انجام داد و همه چیز خوب پیش میرفت. اشکان پول را گرفت ولی سه روز قبل از عمل غیبش زد. چند ماه بعد تبلیغ نارین را دیدم. با او تماس گرفتم. او 20 میلیون تومان درخواست کرد، اما من فقط 13 میلیون تومان پول داشتم. در نهایت روی 15 میلیون تومان توافق کردیم."
تجربهای که غفار کسب کرد کمی دور از انتظار بود. تنها افراد ثروتمند میتوانند به راحتی کلیه بخرند. قیمت پیشنهادی نارین معادل دو سال حقوق او است. نام پدر غفار غلامرضا است. او میگوید: " ما هر چه داشتیم فروختیم تا برای غفار یک کلیه بخریم. ما سر دو راهی قرار گرفتیم، یا باید آینده خانواده را در نظر میگرفتیم یا پسرمان را نجات میدادیم. انتخاب ما غفار بود، اما خب حالا چگونه باید زندگی کنیم؟ "
اوضاع مالی خانواده نارین نیز مانند خانواده غفار است. نارین به تازگی ازدواج کرده است. او و شوهرش بیکار هستند و با خانواده نارین زندگی میکنند. آنها مانند بسیاری از جوانان ایرانی شغلی ندارند. هر چه اصرار کردم که نارین دلیل فروش کلیه خود را بگوید، او حرفی نزد و فقط گفت: " این حس نوعدوستی است."
اما غفار اطلاعات بیشتری از نارین در اختیار دارد. او میگوید: " از چند روز قبل از عمل، نارین و خانوادهاش مهمان ما بودند. ما توانستیم که بیشتر همدیگر را بشناسیم. در ایران خیلی زشت است که زوجها هنوز با خانواده زندگی کنند. آنها قصد دارند با پول کلیه یک خانه برای خودشان اجاره کنند. آنها امیدوارند که وضعیت کاری بهتر شوند تا بتوانند هر چه زودتر سر کار بروند."
صبح روز عمل، غفار به شدت مضطرب است و حرفی نمیزند. جراح اجازه ورود ما به داخل اتاق را نمیدهد. او میگوید: " شما حتی نباید داخل این بیمارستان باشید." بنابراین ما بیرون اتاق عمل منتظر ماندیم. اول نارین وارد اتاق عمل شد و بعد از او نیز غفار رفت. چهار ساعت بعد، عمل با موفقیت به پایان رسید. نارین سه روز بعد مرخص میشود ولی غفار تا سه هفته برای مراقبتهای بعد از عمل در بیمارستان بستری خواهد شد. غفار الآن بیهوش است، اما زمانی که چشمانش را باز کند قطعا به آینده فکر خواهد کرد. او میگوید: " از نارین متشکرم، چون الان میتوانم معلم شوم." او میگوید که میخواهد یک هفته پس از مرخصی از بیمارستان از ایران برود.
یک ماه پس از عمل با من تماسی گرفته شد. بدن غفار کلیه را پس زد و او نتوانست جان سالم بدر ببرد. افراد زیادی به مراسم تدفین او در روستای محل سکونتش آمده بودند. کلیه نارین نیز با بدن غفار در خاک دفن خواهد شد.
حال نارین هم خیلی خوب نیست و هنوز در کلیه دیگر خود درد دارد. او از مرگ غفار بسیار ناراحت شده است و میگوید: " پزشک به من گفته است که باید رژیم غذایی خاصی داشته باشم و خیلی بیشتر آب بنوشم. اما من دیگر قرصها را نمیخورم و به بیمارستان هم نمیروم. من فکر میکردم که غفار پس از این پیوند زندگی خیلی بهتری داشته باشد. اما اهدای کلیه من کاملا بیفایده بود. من فکر کنم که خدا اهدای کلیه من را قبول نکرد. خدا از دست من ناراضی است "
نارین میگوید: " پدر غفار برای شکایت به بیمارستان رفته است. اما آنها میگویند که آن کلیه برای غفار خیلی بزرگ بوده و قبلا به او هشدار داده بودند. اما دروغ میگویند. آنها قبل از عمل، کلی آزمایش گرفتند. غفار به دلیل سهلانگاری پزشکان جانش را از دست داد." ...
این یکی از هزاران مورد از پیوند کلیه در ایران بود، با مشکلات و داستانهایشان. سازمان بهداشت جهانی معتقد است که فروش کلیه باید ممنوع شود. در بیانیه این سازمان در خصوص پیوند کلیه آمده است: " تجارت پیوند کلیه، اهداکنندگان فقیر و آسیبپذیر را هدف خواهد گرفت. این مسئله نابرابری و بیعدالتی را ترویج خواهد داد."
... و ایران تنها کشوری است که فروش کلیه در آن قانونی است!
منبع:http://goo.gl/qaD6QA
...........................
0 comments:
Post a Comment