Saturday, June 13, 2015

مصطفی جوان مشهدی سرنوشت پر رنج این مرد را منتشر کرده تا شاید مرهمی بر زخمش پیدا شود. 
پیرمردی برسر یک راهی!!
عصر دوشنبه بود،همین دوشنبه ۱۸ خرداد،حوالی ساعت ۸ شب داشتم در خیابان دانشگاه شهرمشهد قدم میزدم که یکی ازبدترین روزهای زندگی ام را تجربه کردم. دیدم ۳-۴ نفر نوجوان دوروبر پیرمردی که سرش شکسته بود و سروشکل خونی و خاکی داشت جمع شده بودند.یکی ازبچه ها سریع به اورژانس تماس گرفت.نزدیکش شدم و پرسیدم پدرجان چه مشکلی پیش آمده؟
پیرمرد که صورتش غرق خون و اشک بود گفت:بُردن... تمامی جنس هایم را بردند... پول هایم را از من گرفتند... من را هل دادند و سرم به جوی آب خورد و شکست!
پرسیدم کی پدرجان؟ کی شما را با این وضع رها کرده؟
گفت : ماموران شهرداری!!!
می‌دانستم که این بار اول نیست که همچین حرکاتی ازماموران سدمعبرشهرداری سرمیزند،خیلی زود با دفترروزنامه‌خراسان و صداوسیمای‌خراسان‌رضوی برای تهیه گزارش تماس گرفتم! ولی هیچ کس جواب نداد،فکرکنم همه خواب بودند!!!
امیدوارم هیچ کس این‌چنین صحنه هایی را نبیند.مگرممکن است؟ آخر در کجای دنیا مامور دولتی! شهروندی را مضروب می‌کند و به حال خود رها می‌کند؟!ولی این تازه شروع ماجرا بود.
وقتی اورژانس رسید و پرستار پیرمرد را دید،گفت: ای بابا حاج آقا بازهم که شماهستی!!دوباره وسایلت رو گرفتند؟!!
مات و مبهوت ماندم،ازپرستارپرسیدم: مگراین آقا را می‌شناسی؟ گفت: این آقا مشتری همیشگی ماست! تمام بچه های پایگاه اورژانس او رامی‌شناسند!
داشتم دیوانه می‌شدم!مگرممکن است پیرمردی که بالای ۶۰ سال سن دارد بارها مورد ضرب وشتم قرارگیرد و به حال خود رها شود؟
به خودم قول دادم این موضوع را پیگیری کنم،برای همین صبح روزبعدبا دفترروزنامه خراسان تماس گرفتم و با یکی ازگزارشگران این روزنامه صحبت کردم،به من قول داد درصورتی که این پیرمرد و ماموران اورژانس را پیداکنم باآنهامصاحبه خواهدکرد و گزارشی مفصل می‌نویسد.
به خیابان دانشگاه رفتم چرا که می‌دانستم پاتوق پیرمرد آنجاست.بعدازمدتی پیدایش کردم با سری بانداژ شده نشسته بود کنارخیابان و روی تکه ای کارتون مقداری جوراب گذاشته بود و می‌فروخت. جلو رفتم گفتم پدرجان من را بخاطرداری؟ دیشب با هم صحبت کردیم؟می‌خواهم ببرمت دفترروزنامه تا برای خبرنگار مشکلاتت رابازگو کنی؟بالاخره بلندشد وبساطش راداخل کیسه ای گذاشت وباهم به دفتر روزنامه خراسان رفتیم.

بسیارخوشحال بودم ازاینکه توانسته بودم قدمی مثبت بردارم وشاید با انتشار این گزارش ازاین کار زشت جلوگیری کنم ولی نمی‌دانستم که روزنامه ی خراسان خودش را برای این قضیه مقابل شهرداری قرارنمی‌دهد!!
بایکی ازگزارشگرها صحبت کردم وقضیه را گفتم،ولی درجواب اینطور به من گفت: این مسئله به ما ربطی ندارد! مانمی‌توانیم این قضیه را تایید کنیم شما بهتر است ازطریق مراجع قضایی پیگیری کنید؟!
گفتم مضروب اینجاست،شاهدعینی هم داریم ،ماموران اورژانس بااینکه مافوقشون ازمصاحبه منع‌شان کرده حاضر به همکاری اند. بعد شما می‌گویی نمی‌توانی این قضیه را تاییدکنی؟ پس وجدانتان چی می‌شود؟ بعد شروع کرد شرح وظایف خودش را گفتن!
من هم درجواب گفتم: من به عنوان شهروند وظیفه خودم را انجام دادم و شما هم به عنوان خبرنگار وظیفه خودت انجام بده،امیدوارم که شب سرت را راحت روی بالش بگذاری،خداحافظ!
اینجابودکه فهمیدم این روزنامه فقط از اسم نازنین خراسان سو استفاده می‌کند تا فقط تیراژ خود را بالا ببرد و گرنه باتوجه به محتوا به یمن،سوریه یافلسطین شبیه تر است! آخر مگر می‌شود؟ چندهزارکیلومترآنطرف تر اتفاقی رخ می‌دهد روزنامه سریع چاپ می‌کند ولی یک همچین اتفاق وحشتناک و زشتی توی شهر خودشان یعنی مشهداتفاق می افتد و حاضربه ارائه گزارش نیستند!
باپیرمرد ازدفتر روزنامه بیرون آمدم وباهم قدم زدیم وکلی باهم صحبت کردیم.کلی حرف توی دلش مانده بود،کلی درد دل.
گفت:پسرم من میدونستم این کارها بی‌فایده است ولی نمی خواستم ناامیدت کنم،من خودم بارها به کلانتری شکایت کردم،به دادگاه رفتم ،به رادیو تلویزیون رفتم ولی هیچ کس به حرف من گوش نداده و به هیچ جایی نرسیدم.
- گفتم چرا دست فروشی؟کار دیگه ای نمی‌توانی پیداکنی؟
گفت:چه کاری ازیک پیرمرد۶۰ ساله بر می آید؟ کار نگهبانی ازساختمان را قبول کردم ۲۴ ساعت شیفت ۲۴ ساعت استراحت با حقوق ماهی ۵۰۰ هزار تومان!! بعدازیک هفته کارفرما گفت:باید هرروز شیفت بدهی با اضافه حقوق ماهی ۱۰۰هزار تومان! خب من که ربات نیستم،یک پیرمرد۶۰ ساله مگرمی‌تواند این همه کارکند!استعفادادم وبیرون آمدم، الان هم حاضرم اگر کاری باحداقل حقوق باشد و از دستم بربیاید انجام دهم ولی ....
- کمیته امدادچطور؟ ازآنها درخواست کمک نکردی؟
تاقبل ازاینکه به سن ۶۰سالگی برسم به من می‌گفتندکه ما عضو زیر۶۰ سال قبول نمی‌کنیم،حالا که سنم رسیده به بالای ۶۰ سال می‌گویند ما فعلا عضو جدید نمی‌گیریم!
- حداقل جای بساط کردنت را عوض کن؟
فایده ای ندارد،به هرجایی رفتم همین بلا سرمن آمده،حداقل اینجاکه هستم با بعضی ماموران شهرداری آشناشده ام.در بین آنها آدم خوب هم پیدا می‌شود.
- جدی؟ خب یعنی به شماکاری ندارند؟ یامثلا به شما می‌گویند که بساطت راجمع کن؟
نه،منظورم این نبود.من جرمی مرتکب نمی‌شوم،جایی که من درخیابان اشغال می‌کنم ازجعبه نوشابه ای که یک سوپرمارکت جلو مغازه‌اش هم می‌گذارد کمتر است،
درهمین خیابان دانشگاه وسایل نقلیه موتوری و بعضی خرت‌وپرت‌های دیگر در پیاده‌رو چند برابر من فضا را اشغال کرده‌اند،من که سدمعبر نکردم در یک خیابان خلوت گوشه‌ای برای خودم کارمی‌کنم درخیلی ازشهرها مثل شهرهای شمال این کار متداول است منتها طبق مصوبه شورای‌شهرمشهد این کار من غیرقانونی است وماموران شهرداری حق دارند تمامی جنس های من را فاکتور کنند وفاکتور را به من بدهند و من بعدا با پرداخت جریمه و رفتن به دادگاه آنها را پس بگیرم.مامور خوب این کار راانجام می‌دهد.

ولی فقط تعدادکمی اینطوری‌اند.بعضی مامورانشان پیمانی‌اند،خلاف‌کارها و لات‌ها رااستخدام می‌کنند تابدون هیچ رحمی کارشان را انجام دهند! یک بارجنس‌هایم راگرفتند و به بهانه دادن فاکتور مرا به کوچه خلوتی کشاندند،جایی که مردم نباشند چون درحضور مردم نمی‌توانند زیاد بدرفتاری کنند،وقتی به داخل کوچه رسیدم گفت پول خرد هم داری؟
گفتم مگرمن گدایم،نه پول خردندارم،به زور جیب‌های من را گشت از شانس بد من اجاره خانه همان ماه درجیبم بود تا به صاحب‌خانه بدهم.تمام آنها را از من گرفت،گفتم اینکه پول خرد نیست،توجهی نکرد سوار ماشین شد و من هم به درآویزان شدم دوبار در را به سرم کوبید،سرم خونی شد،بعد باچاقو به من حمله کرد و من هم در را ول کردم و آنها باماشین رفتند!
به هرجاشکایت کردم فایده نداشت،به دادگاه رفتم گفت شاهدبیاور،گفتم شاهد در آن کوچه خلوت که مرغ پرنمیزند ازکجا بیاورم؟
- این دیگر چجورش است!حالا چقدر جریمه می‌دهی؟ اصلا این کار برایت صرف دارد؟
جریمه ها متفاوت است،من که کل بساطم در یک کیسه پلاستیکی جمع میشودمعمولا۱۰یا۲۰هزار تومان،البته یک بار به قاضی دریک جمله اعتراض کردم که جریمه۱۰هزارتومانی را۱۰۰هزارتومان کرد!(این جابودکه من یاد جریمه مرتضوی با آن تخلفات افتادم ۲۰۰ هزار تومان!!!)
- خب پدر جان تاکی می‌خواهی اینطور ادامه دهی؟
نمیدانم،تو بگو من چکارکنم؟من ۵ سال درجبهه جنگ برای مملکتم جنگیدم ،باتمام وجودم دربرابر تجاوز عراق ایستادم!

دختری دارم که تازه دانشجو شده،درخانه ای اجاره‌ای سکونت میکنم.پسرم خدمت سربازی را سپری می‌کند،من چطور مخارج خودم وخانواده ام را تامین کنم؟کاری برای من سراغ داری؟ به خدا چندبار می‌خواستم خودکشی کنم وخودم را راحت کنم،درهمین خیابان دانشگاه روی خودم بنزین ریختم تاخودسوزی کنم ولی مردم اجازه ندادند،البته بعد که به دخترم وخانواده ام فکرکردم کلی پشیمان شدم،ولی چکاری ازدست من برمی‌آید،به خدا کلی فشار راتحمل می‌کنم.به خاتمی،احمدی نژاد،به رفسنجانی به همه وهمه نامه دادم ولی هیچ کس به داد من نمی‌رسد،واقعا توبه من بگو چکارکنم؟
...............
ازتمامی دوستانی که ساکن مشهد هستند میخواهم این مطلب را منتشر کنند تا به این موضوع رسیدگی شود.
نمیخواهم شماره حساب بدهم تابه این پیرمردکمک کنید ولی ازهرکسی که میتواندکاری برای این پیرمردانجام دهد میخواهم که تمام تلاشش را انجام دهد.
اگرکاری سراغ داریدکه این پیرمرد میتواند انجام دهد و یا اگر شما وکیل هستید و یا احساس می‌کنیدکه می‌توانید درمراجع قضایی حقوق این پیرمرد راپیگیری کنیدخواهشمندم سریع اقدام کنید.
اگرمی‌توانید حداقل ازاین پیرمردی که بجای گدایی نان بازوی خودش را می‌خورد،خرید کنید وبرای اعضای خانواده خودتان جوراب تهیه کنید.
ضمن اینکه ازاین به بعد برخورد ماموران شهرداری را بااین افراد زیر نظر بگیرید و بر رفتارقانونی این افراد نظارت داشته باشید و نگذارید خارج ازحیطه وظیفه و اختیارات قانونی‌شان برخورد کنند،به یاد داشته باشیدکه رسانه شمایید......





0 comments:

Post a Comment

Sample Text

Powered by Blogger.

Video

Popular Posts

Our Facebook Page