روایت نویسنده اتریشی از سفرش به تهران؛ پوشش غیرقابل تحمل، سانسور آزاردهنده، خودسانسوری
ناصر غیاثی، نویسنده و مترجم ایرانی مقیم آلمان، در گفتگو با سه نویسندهی آلمانیزبان که در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران حضور یافته بودند، از آنها دربارهی سفرشان به ایران پرسیده است. یکی از این سهنفر از “قوانین پوشش غیرقابل تحمل”، “گرفتار شدن در خوسانسوری” و “سانسور شدید کتابها” در ایران به شدت انتقاد کرده و دو نفر دیگر از شور و اشتیاق زیاد و دلبستگی ایرانیان به ادبیات سخن گفتهاند.
“سابینه گروبر” (Sabine Gruber)، شاعر، نویسنده و نمایشنامهنویس زن اتریشی، در گفتگو با آقای غیاثی که روز شنبه (۲۷ اردیبهشت-۱۷ می) در وبسایت بی.بی.سی فارسی منتشر شده، ضمن تاکید بر اینکه تنها ۵ روز در ایران بوده و از این نظر برداشتش “نمیتواند از عمق چندانی برخوردار باشد”، این برداشت را «تحت تاثیر قوانین پوششی عجیب و تحملناپذیر» دانسته و گفته است: «گرچه گرمای هوا بالای سی درجه بود و گرچه من مسلمان نیستم اما مجبور بودم روسری بگذارم و روپوش بپوشم.»
این نویسنده با اشاره به اینکه همزمان با سفرش به تهران «تظاهراتی در طرفداری از سختگیرهای بیشتر در مورد مقرارت پوششی مقابل وزارت کشور انجام شد»، افزوده به عنوان کسی که در زمان دانشجوییاش در سالهای دهه هشتاد میلادی حامی حقوق زنان بوده، این تجربهها برای وی “توهمزدا” بوده است.
خانم گروبر ادامه داده: «من نمیتوانم در کشوری زندگی کنم که در کلاسهای درس دانشگاهاش مردها باید جلو بنشینند و زنها عقب.»
این نمایشنامهنویس ۵۱ ساله اتریشی همچنین، شدت سانسور در ایران را “بسیار آزاردهنده” خوانده و در توصیف آن گفته است: «یک کتاب جیبی که طرح روی جلد آن تصویر زن و مردی است که همدیگر را میبوسند، مصادره میشود. بخشهایی از کتاب که در آن الکل مینوشند، جور دیگری نوشته میشود. سانسور، بخشهای جنسی را از کتاب بیرون میکشد.»
برنده جایزه “آنتون ویلدگانس در سال ۲۰۰۷” با اشاره به عدم اجازه انتشار بسیاری از کتابها در ایران خاطرنشان کرده که کتابهایش «مناسب ایران نیست» چون آثارش «درونمایهای از همجنسگرایی، آدمهای الکلی و دیگر مواردی دارد که در ایران ممنوعاند»
.
خانم گروبر در ادامه، خودسانسوریاش در زمان اقامت در ایران را اینگونه شرح داده است: «موقع داستانخوانی در تهران از روی بخشی از آخرین رمانم که در آن کلمهی “اسپرم” وجود دارد، پریدم. با لباسی بیرون رفتم که لباس من نیست. دیگر خودم را سابینه گروبر احساس نمیکردم، بلکه شخصی بودم که در تهران است.»
وی در عین حال در پایان سخنانش گفته که در سفر به ایران با زنهایی آشنا شده که اگرچه «با مقرارت کنار میآمدند» اما «ترجیح میدادند بدون روسری زندگی کنند» و همچنین مترجمهایی را دیده که «از مشکلاتشان با سانسور میگفتند» ولی «به آیندهای فارغ از سانسور امیدوار بودند».
علاوه بر سابینه گروبر، فرانتس هولر، نویسنده ۷۱ ساله سوییسی، و داوید واگنر، نویسندهی آلمانی نیز تجربهی سفر خود به ایران و حضور در نمایشگاه کتاب را با ناصر غیاثی در میان گذاشتهاند.
آقای هولر با بیان اینکه از تعداد زیاد ناشر، کتابهای ترجمه شده و هجوم زیاد مردم به نمایشگاه کتاب تهران، “شگفتزده” شده، گفت که اینها همه «نشان از دلبستگی به ادبیات و پرداختن به فرهنگ دارد».
داوید واگنر هم برخوردها در ایران را “بسیار جالب” توصیف کرده و با اشاره به اینکه نسخه الکترونیکی برخی آثارش در میان دانشجویان ایرانی پیدا میشد، افزوده: «در غرب ترجیح میدهم که کتابهای مرا بخرند و ندزدند اما در ایران خوشحال شدم که موفق شده بودند از این طریق به کتابهای من دست پیدا کنند.»
منبع: سایت تقاطع
0 comments:
Post a Comment