Friday, May 1, 2015


مهسا امرآبادى و ریحانه طباطبایى روزنامه نگار و از زندانیان سیاسى سابق، با فشار نیروهاى امنیتى از ادامه‌ی پژوهش مشترک خود در کتابخانه ملى منع شدند. دلیل چیست؟ دفتر ریاست جمهورى حضور آن‌ها را در مرکز اسناد و کتابخانه ملى، مساوى فشارهاى بیشتر بر دولت دانسته است.
مهسا امرآبادی در صفحه شخصی‌اش درباره دلایل استعفای خود و همکارش از ادامه‌ی کار پژوهشی‌ مشترکشان چنین می‌نویسد:
«چند ماهی بود که پس از یک دوره بیکاری، مشغول به کار تحقیقی و تاریخی بودم. چند ماهی بود که در گوشه‌ای دور از هیاهو و جنجال‌های روزمره در گذشته غور می‌کردم و در تاریخ گم شده بودم. کار تحقیقی که اسماً وابسته به کتابخانه ملی و مرکز اسناد بود با این حال بزرگواری دیگر شخصا مسئولیت پرداخت دستمزد ما را برعهده گرفته بود. ما نه درخواست استخدام داشتیم و نه بیمه و سایر مزایا! تنها می‌خواستیم جایی دور از هیاهو به کار بنشینیم و مطالعه کنیم اما همین هم تاب آورده نشد.
یک ماه پس از حضور ما در مرکز اسناد فشارها آغاز شد، نامه‌های محرمانه پشت سر هم صادر شد. دفتر ریاست جمهوری حضور من و ریحانه در مرکز اسناد و کتابخانه ملی را مساوی با فشارهای بیشتر بر دولت دانسته بود!
تصمیم گرفته شد در منزل کار کنیم. از صبح تا شب نشستیم و خواندیم و یادگرفتیم. اما انگار کار ما در منزل هم باعث فشار بر دولت شد. گویی در این زمانه همه چیز باعث فشار بر دولت می‌شود! باز هم نامه پشت نامه و تهدید و باز هم فشار بر رییس ما که از جیب خودش متقبل پرداخت حقوق ما شده بود. جالب تر از همه اینکه بیشتر این فشارها از جانب دولتمردانی مانند آقای صالحی‌امیری رییس کتابخانه ملی و کارکنان دفتر ریاست‌جمهوری وارد شد تا جایی که اکنون من از همینجا ضمن اعلام سپاس بیکران از آقای دهباشی نازنین که انسانیت خودش را فراموش نکرد، اعلام می‌کنم که برای جلوگیری از فشار بیشتر بر ایشان که بزرگوارانه معرفت به خرج دادند (کاری که بسیاری از دوستان اصلاح‌‌طلب هم حاضر به انجامش نشدند) از این کار تحقیقی و تاریخی استعفا می‌دهم. تا شاید امنیت به کشور بازگردد، عربستان نیروهایش را از یمن بیرون بکشد، مشکلات هسته‌ای حل شود، فساد اقتصادی گسترده در نظام ریشه‌کن شود و کل فشارها از دولتی که هر گفتار و رفتار و شغلی برایش فشار محسوب می‌شود، برداشته شود.
شاید با این نوشتار آقای صالحی امیری و اعضای دفتر ریاست جمهوی تشویق شوند و ترفیع هم بگیرند و با این کار برادری‌شان را بیش از گذشته ثابت کنند اما تمام این‌ها می‌ماند برای تاریخ.
اما اکنون فراموش نمی‌کنم که کرامت و حفظ شان و منزلت انسانی، شعاری بود که حسن روحانی در کنار بسیاری دیگر از شعارهای انتخاباتی‌اش داد. در کنار شعار رفع حصرها و آزادی زندانیان سیاسی، در کنار شعار برچیدن فضای امنیتی، رفع برخوردهای غیرقانونی!
فکر می‌کنم اگر چنین برخوردهایی در دولت احمدی‌نژاد با ما شده بود چه می‌کردیم و چقدر بسیاری از دوستان مرثیه‌سرایی می‌کردند در باب انحصارطلبی دولت و اقتدارگرایی‌شان تحلیل ارائه می‌دادند اما می‌دانم از هم‌اکنون باید منتظر پیغام‌های زیادی باشم که من را به صبر دعوت می‌کنند و آه و فغان‌هایی برای مظلومیت و دستان بسته دولت سر دهند.
باشد! این‌ها هم می‌گذرد و در تاریخ ماندگار می‌شود. این تاریخ است که ما را ماندگار می‌کند. تنها تاریخ ست که می‌ماند!»
نوشته مهسا امرآبادی در صفحه‌اش:
http://on.fb.me/1Pcwqy9




0 comments:

Post a Comment

Sample Text

Powered by Blogger.

Video

Popular Posts

Our Facebook Page