Wednesday, August 12, 2015



آتنا فرقدانی فارغ التحصیل رشتهٔ نقاشی از دانشگاه الزهرا است. وی که با معدل کل ۱۹٫۷۸ و رتبه برتر کل دانشگاه الزهرا در مقطع کارشناسی در رشتهٔ هنر از دانشجویان نخبه و استعدادهای درخشان این دانشگاه بود، به خاطر کشیدن طرحی از نمایندگان مجلس از ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد منع گردید.
آتنا علاوه بر فعالیتهای هنری در انجمن حمایت از کودکان کار به کودکان نقاشی نیز درس می‌داد.
آتنا فرقدانی در شهریور ۱۳۹۳ به خاطر طراحی‌هایش (از جمله طرحی که از نمایندگان مجلس شورای اسلامی کشیده بود) و همچنین دیدار با خانواده‌های زندانیان سیاسی و خانواده‌های کشته شدگان عاشورای ۸۸ بازداشت شد.
آتنا در نامه ای به رهبر حکومت ایران چنین می نویسد: 
آنچه شما آن را تبلیغ علیه نظام خواندید، من آن را دلجویی از زنان و مردانی می خوانم که فرزندانشان در سال 1388 به خاک و خون کشیده شد به خاطر نلرزیدن ریشه هایی که سالهاست خاک آن دیگر حاصلخیز نمی باشد...!!
آنچه شما آن را اقدام علیه امنیت ملی دانستید و تجمع و تبانی با فرقه ی ضاله طریقتش بود،من آن را حمایت از زنان و مردانی می دانم که کوچکترین حقشان که تحصیل در دانشگاه می باشد، به جرم بهایی بودن شان، از آنان گرفته شده است که هیچ، انسان نماهای عصرمان به خود اجازه می دهند که مقام والای انسانی آن ها را زیر سوال ببرند و نجس بخوانندشان و مزارها و خانه هایشان را در هم بکوبند..!!!
آنچه شما آن را توهین به نمایندگان مجلس از طریق مهارت نقاشی خواندید،من آن را هنری میدانم که خانه ی ملتمان را به آنچه که ملت ما سزاوارش نیست،به خوبی روا داشته است..!!
و آنچه شما آن را توهین به سپاه پاسداران و سه قوه در حین بازجویی،خواندید،من آن را جوابی محکم میدانم در پاسخ به غروری که سپاهیان شما را تسخیر کرده است از آنچه امنیت و قدرت نامیدند برای به دام انداختن فتنه گرانی چون من!!که اگر به راستی چنین قدرت و امنیتی در "سپاهیان پاسدار شما"وجود دارد،چرا از این قدرت و امنیت برای به دام انداختن خاطیان و قاتلان اصلی ""ندا ها و سهراب ها و ستارها" تا به امروز استفاده نکرده اند....!!
""دوستان محترم""دفاعیات من نه شجاعت است و نه حماقت،..تنها بغض صداقتیست که در "آخرین نگاه ندا" به خون نشست، تنها بغض صداقتی ست که در زیر چرخ های خودرویی دولتی در عاشورای 88،با ترسی وهم گونه به گونه ای دیگر به خون گریست...!
آری بغض صداقتیست که 36 سال است آن را در گلو نشخوار میکنیم و با گفتن جمله ی"به خاطر چه مردمانی سکوت نکنم و بهایی بس گران بپردازم"وجدانمان را آرام میکنیم...!آیا به راستی توقع داشتن تنها از وجدان خود..،و امید نبستن به هیچ کس جز خویشتن،نمی تواند فریادی باشد تا همگیمان،شاهین ترازو را به جانب کفه ی فردایی بهتر" خم کنیم؟!
.........
منبع خبر: http://bit.ly/1MmM792 و برگرفته از صفحه ی ژیلا بنی یعقوب(روزنامه نگار در ایران)


0 comments:

Post a Comment

Sample Text

Powered by Blogger.

Video

Popular Posts

Our Facebook Page